عکاس در تصویرش متجلی است
هیچوقت بیتفاوت از کنار تک درختی عبور نکردهام
گفتگو با یحیی رحمتی، عکاس و فیلمساز
حسین نجاری
انسـان، تاریـخی پایان نیافته است، او میخواهد تاریخ را ثبت کرده و زنده نگه دارد، حال میخواهد با کلمه باشد یا با رنگ و با سنگ. او برای ابدی کردن خویش میاندیشد و با مرگ و نیستی در جدال است. برای همین از همان آغاز با تراشیدن و خراشـیدن و حکاکی و روایت و اسطورهپردازی، تاریخ و تمدن خویش را نقش میزنـد و بدین طـریق نقـش خویش را در اندرون نقشههایش متجلی میسـازد. بنابراین علاقـهی انسـان به تاریخ و اشـیا و ابـزار، شکلی از عشق ورزیـدن به خویشـتن و سـرگذشت خاطرهانگیز خویش است.او از هزارهای دور به صـورت ســاده و ابتـدایی در کارِ ثبت و صیانت بوده و هنوزاهنوز با همان شوق و ذوق زندگی را به دنبال خود کشانده و به دوردستها میبرد.
انسـان امـروز ابزارهای وسیعتری برای ثبـت و ضبط خویش دارد که یکی از آنها عکاسی است. عکاسی خود از مظاهـر مدرنیته است و در طی این دویست سال در تمام جنبههای زندگی مدرن انسان معاصر نقش موثری داشته است. دنیای امروز، بدون عکاسی دنیای تاریک و ملالآوری است و عکس، نجاتبخش روح زمانهی ماست و انسان را از اعماق تاریکی به دنیای نور پرتاب میکند و به جهانهای بینهایتی پیوند میزند. عکس، زبان جهـانی دارد و هیچ تضیـیقات بیانی را بر نمیتابد. زیرا تمامی علائم خط و کتابت را پس میزند و از فـراز آنها شـروع به گفتو گو میکند.بدینترتیب عکس، مرزهای زبانی و فرهنگی را پشت سر گذاشته و به ما امکان میدهد تا احساسات، تجربیـات و داسـتانهای خود را به شکلی ملمـوس و موثر به اشتراک بگذاریم.
بدیهی است که عکس و فیلم با حس بینایی ما و با قویترین و عالیترین حس انسانی ما سر و کار دارند و میتوانند ما را در عرصهی شطـرنج هسـتی مات و مبهوت کنند.
هزاران راز و داستان و احساس در دل عکسها نهفته اسـت و عکاسی با قدرت بصـری بینظیـرش تاثیـر عمیقی بر جامعه و ارتباطات انسانی داشته است. از ثبت وقایع تاریخی و اجتماعی گرفته تا مستندسازی زندگی روزمره، عکاسی توانسته است به مردم کمک کند تا دیدگاههای مختلف را درک کنند.
در ایران نیز عکاسی از عصر ناصرالدین شاه، نقش و کارکرد حیرتانگیزی در روایت تاریخی ما داشته و بر تکامل و جذابیت آن افزوده است.
به هر صورت عکاسان روایان راستین تاریخ و وقایعی هستند که در صحنهی واقعی رخ میدهند، یکی از عکاسان هنری شهر ما، یحیی رحمتی است که زادهی زنجان است و عاشق زیباییهای این سامان. او شمایل هنری خود را به شکل بیرحمانهای در پشت چهرهی میراثی و مدیریتیاش مستور نگه داشته و سالهاست خانهی خودرا ترک کرده واجارهنشین مناصب مدیریتی شده است.البته اومدتی است پابرپلهی بلند بازنشستگی نهـاده و از پس سالها گمگشتی، در جسـتجوی راه اصـلی خویش اسـت. او فیلمساز و عکاس قهار و عاشقپیشهای است که دنیای رنگارنگ امروز در چشم سبز دوربیناش تماشایی است. یحیی تنها یک رنگ از مجموعهی هفترنگ برادران رحمتی است، این برادران هنرمند بخشی از شناسنامهی فرهنگی معاصر این شهر و دیارند و سهم چشمگیری در اعتبار فرهنگی، هنری این شهر دارند.گفتگوی ما را با یحیی پی بگیرید:
آقای رحمتی! هنر، بخش جداییناپذیر زندگی شماست، هر چه قدر هم که مدیر باشید، ولو مدیر فرهنگی، بنیاد هستی شما بر هنر به ویژه هنرهای بصری اعم از عکس و فیلم بنا شده، این روزها چه کار میکنید؟
هنر همیشه همراه خوبی برایم بوده چه در ایام نوجوانی و تحصیل و چه در دوران کاریام. و هم اینک در دوران بازنشستگیام هنر و فعالیت های هنری بهترین پناه برای تحمل نامهربانیهای روزگار برایم هست والبته بهترین راه برای برون رفت از ناملایماتی که تجربه میکنم . این روزها بیشتر مطالعه میکنم و گهگاهی هم به عکاسی میپردازم، البته مدتی نیز در دانشگاه برای دانشجویان هنر تدریس میکردم که آن هم بنا به دلایلی متوقف شد. ولی این روزها برادرم جمال برای بازگشتام به فعالیتهای فیلمسازی برای ساخت فیلم مستند پا پیش گذاشته و قصد ساختن فیلم در ژانر مستند به صورت کار مشترک را داریم که مرحلهی پیش تولید و مقدمات کار را میگذرانیم که امیدوارم در روزها و هفتههای آتی بیشتر در این مورد سخن بگویم و اطلاع رسانی کنم. البته به غیر این طرح فیلمنامه ای را در دست نگارش دارم که امیدوارم بتوانم به سر انجامش برسانم.
خیلی عالی این خبر بسیار خوشایندی است کما اینکه شما قبلاً نیز جایزهی خرس نقرهای را از جشنوارهی فیلم ابنز اتریش دریافت کردهاید، چرا عرصهی سینما را وانهاده و سر از محیط اداری و غیر هنری درآوردید؟ چه حس و چشماندازی شما را با این بیراهه کشاند، از آن جهت بیراهه میگویم که شما استعداد درخشانی در حوزهی فیلمسازی دارید و میتوانستید آثار درجه یکی خلق کنید ولی تا به امروز این فرصتها را از دست دادهاید. واقعا چگونه جلای وطن کردهاید؟
میخواهم اعترافی سخت و تلخ را بیان کنم، یکی از بزرگترین خطاهایی که در عمرم مرتکب شدم جداییام از فعالیت های هنری به ویژ ه سینما و درگیر کارهای مدیریتی شدن بود. به یاد دارم کنکور را به عشق سینما شرکت کردم و با تلاشی که داشتم رتبهی 5 کنکور هنر را کسب کردم ، ولی با تاسف فراوان شب مصاحبهی عملی سینما به خاطر حادثهی پیش آمده و جراحت و شکسته شدن دست چپم امکان حضور در جلسه مصاحبهی حضوری و تئوریک برایم فراهم نگردید و نتیجه آن شد که از انتخاب رشتهی سینما محروم شدم. و با رتبهی کسب شده به ناچار رشته ی طراحی صنعتی دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران را انتخاب کردم ( بگذریم که تحصیل در رشتهی طراحی صنعتی در زندگی و افکارم آثار بسیار مثبتی بر جای گذاشت که خود حدیثی مفصل است)ولی تنها آفتاش دور شدن از سینما و علاقهی قلبیام بود . بعد از اتمام دورهی کارشناسی و جداییام از واحد تلویزیونی جهاد و انتقال به شرکت آب و فاضلاب روستایی، با توجه به جنس و نوع فعالیت، این دوری را تشدید کرد. از سال هشتاد نیزبه خاطر قرار گرفتن در جایگاه مدیریتی، جداییام از سینما به صورت جدی رقم خورد. اگر چه خود را از حوزه سینما محروم کردم ولی تنها کاری که توانستم انجام دهم دوربین عکاسی را از خودم جدا نکردم و هر ازچندگاهی تصاویری را ثبت کردم و عکاسی همراه همیشگیام شد. البـته عطش سیـنما هیچوقت در درونام خـامـوش نشـد و در این مدت فقط برای دلمشغولیام چند طرح فیلمنامه را نوشتم . آنچه که گفتم بخشی از علتهایی بود که به قول شما منجر به جلای وطنام شد.
به خاطر دلبستگی عمیق و همیشگیتان به عکاسی ،جا دارد بپرسم سوژههای خود را در عکاسی چگونه پیدا میکنید، اساسا مسئلهی سوژهیابی چه قدر در عکاسی مهم است؟
اغلب کادرهایی که بستم و سوژههایی که ثبت کردم حاصل حس لحظهای است که با سوژه بر قرار میکنم، و البته این ارتباط با سوژه حاصل نوع نگاه و ارتباطی که با محیط پیرامونی دارم میباشد. این حس و ارتباط را از زوایا و مناظر مختلف تجربه میکنم و تمام سعیام بر این است که هیچ دخل و تصرفی در سوژه انجام ندهم. سوژه و نقطهی پرسپکتیو عکاس مفهوم عکس را شکل میدهند. در نتیجه هر ایده و محتوایی در هر عکسی با سوژهی انتخابی تکمیل میگردند. البته باید توجه داشته باشیم فرایند ثبت و خلق اثر در عکاسی متفاوت با سایر هنرهای تصویری است ، بدین معنی که فرایند ثبت در عکاسی، لحظهای است! و در سایر هنرها مانند نقاشی، موسیقی، مجسمه سازی و… که در فرایند خلق آثار در زمان طولانیتری شکل میگیرد. و امکان تغییرات و جابهجایی شکلی و فرمی اثر در طول شکلگیری آن زیاد بوده ولی زمان ثبت و خلق آثار اغلب در عکاسی کسری از ثانیه است ، محدودیت زمان و همچنین نبود امکان تغییر در اثر ثبت شده اهمیت جستجو و انتخاب سوژه را به خوبی نشان میدهد. پس در نتیجه سوژهیابی و ارتباط با آن از پیش نیازهای مهم برای خلق یک اثر تصویری توسط یک عکاس میباشد.
آقای رحمتی شما از منظر عکاسـی چه چیـزی را میخواهید به مخاطبان و بینندگانتان بگویید؟
به اعتقاد من عکاسی فراتر از ثبـت لحـظات گـذرا و مناظـر زیبـاست، عکاس وقتی که یک موضوعی را ثبت میکند در حقیقت آن عکس به قصه و داستان و روایت آن فرد، منظره، شی یا حیوان و… تبدیل میشود، اگر این ثبت قاب همراه با تجربهی شخصی و باورهای ذهنی ثبت کنندهی اثر باشد مسلماً به روایت شخصی از آن موضوع تبدیل خواهد شد. من هم مانند اغلب عکاسان به دنبال انتقال تجربه و برداشت و روایت شخصی از محیط پیرامونیام به مخاطب هستم که یکی از اصلیترین علتها برای گرایش من به هنر عکاسی است.
عکاسی خیابانی در سالهای اخیر خیلی محبوب شده است به خصوص با ظهور گوشیهای مجهز به دورببنهای نسبتاًحرفهای و نیز فراگیر شدن شبکههای اجتماعی، رونق آن بالا گرفته است، شما آیندهی این نوع عکاسی را چگونه میبینید؟
جدا از اینکه ظهور و همگانی شدن تجهیزات عکاسی در سطوح مختلف از جمله گوشی های موبایل که به فراگیرترین ابزار امروزی برای ثبت لحظات تبدیل شده و قدرت استناد و روایت از زمان معاصر را برای آیندگان از طریق منابع تصویری را بالا برده اند، در نوع و جایگاه خود پدیدهی قابل توجهی است، ولی به نظر من و از دیدگاه عکاسی تا زمانی که یک عکاس نیاموخته باشد که بتواند نتیجه ی نهایی کارش را پیشاپیش تجسم و روند های لازم برای تحقق آن تجسم را از پیش معین کند ، کار اتمام یافتهی او (اگر به منظور عکاسی باشد) تصویری خواهد بود متشکل از اتفـاق های مکانیـکی میمون یا نا میمون. به همین علت جای سواد بصری در اغلب عکسهایی که توسط افراد عادی ولی با تجهیزات و ابزارآلات پیشرفته تهیه و ثبـت میگـردند به خوبی مشهود و محسوس است. لازمهی ارتباط با مخاطب و ماندگار شدن این نوع کارها داشتن حداقلی سواد بصری است .
رعایت حریم خصوصی در عکاسی خیابانی و مستند اجتماعی چه قدر اهمیت دارد آیا میتواند مزاحم خلاقیت یک عکاس بشود؟
حریم خصوصی یکی از پر مناقشهترین موضوعات در حوزه ی عکاسی است، چرا که نسبت به جغرافیا و محل زندگی اطراف برداشتهای مختلفی از این موضوع وجود دارد، در کشورهای غربی اغلب قوانین ثبت شدهی مشخصی در این مورد وجود دارد ولی در سایر کشورها اکثر موضوع بعد از ثبت و نشر عکس حریم و خصوصی بودن و نبودن آن مشخص و معین میگردد، چرا که به نحوهی برداشت و عکسالعملی که سوژه ها از خود نشان میدهند بستگی خواهد داشت، آنچه که من اعتقاد دارم تصویر ثبت شده نبایستی به قیمت حیثیت افراد تمام شود ورعایت حریم خصوصی قائدهای است لازم الاجرا، البته در عکاسی مستند اجتماعی که بعضی از تصاویر از کنشهای افراد و ناهنجاریهای موجود، کاستیهای اجتماع، اعتراضات و…. ثبت میشوند این قائده اندکی مستثنی است.
با این حساب بزرگترین چالش یک عکـاس خیــابانی در جامـعهی ما چـه چیزهایی میتواند باشد؟
اگر عکاسی خیابانی را یک عکاسی بی پرده از موقعیتهای عمومی بدانیم، موضوع عمومی بودن آن به خودی خود چالش برانگیز است، از جمله موضوعاتی که همیشه عکاس و عکاسی را به چالش میکشاند این است که اغلب مردم تصویری غیر آرمانی را از خود بر نمیتابند در حالی که لازمهی عکاسی خیابانی دور شدن از فیگور و حالت های مصنوعی است که سوژه ها طالب آن هستند. که این خود باعث بروز اعتراضاتی از طرف سوژه را با خود دارد، و دیگر چالشی که میتوان به آن اشاره کرد بعضی از کشورها عکاسی خیابانی را ورود به حیطهی خصوصی افراد میدانند و به تبع آن و برای جلوگیری از ورود به حریم خصوصی افراد، عکاسی خیابانی در آن کشورها را ممنوع کردهاند، در کشور ما قانون نانوشتهای در مورد عکاسی خیابانی وجود دارد که اغلب با ممنوعیت در عکاسی خیابانی مواجه هستیم.
آیا تا به حال عکسی گرفتهاید که تعادل عاطفی شما را عمیقاً به چالش بکشد؟
اغلب تصاویری که عکاسان ثبت میکنند حاصل همین چالشهای احساسی است که دربین سوژه در عکاسان به وجود میآورد. ولی این شدت و ضعف خود را دارد، تک درختها همیشه برایم چالش احساسی داشتند و هیچوقت بیتفاوت از کنار تک درختی عبور نکردم، نه اینکه حتماً عکسی گرفته باشم ، نگاهم به تک درختها نگاهی همراه با تحسین و ستایش بوده است، عکس خوب حاصل همین چالشهای احساسی است.
هر عکاسی تکنیکی دارد و بر حسب آن به دنیا نگاه میکند آیا میشود شخصیت عکاس را در انعکاس عکسهایش دید؟
نمیتوان آثار عکاسی را از شخصیت عکاسان آن جدا کرد، رسیدن به سبک شخصی در هنر ماندگار شدن آن را در حافظه تاریخ هنری سهلتر میکند ، لازمهی رسیدن به سبک شخصی حضور شخصیت و باور های خالق اثر در آثار ثبت شده هست، با اندکی مطالعه در زندگی، افکار و باورهای عکاسان به راحتی میتوانید عکسهایشان را شناسایی کنید به طور مثال عکاسانی مانند ریچارد اودون، هانری کارتیه برسون ، آنسل آدامز، سباستیائو سالگادو و… را میتوان در عکسهایشان مشاهده کرد.
آقای رحمتی به نظر شما امروز چالشهای اصلی تبدیل شدن به یک عکاس حرفهای چیست؟
عکاس حرفهای را بایستی از دو منظر نگاه کنیم ، عکاسانی که حرفه ی آنان عکاسی است یا به معنی دیگر تامین معاششان از این راه هست و دستهی دوم عکاسانی که به صورت علمی بر تمامی ابعاد عکاسی چه مکانیکال و چه تئوریک به ابزار و زبان عکاسی تسلطی کامل دارند و صرفاً به منظور خلق آثار شخصی مبادرت می ورزند.
هر دو گروه با چالشهای گوناگونی روبرو هستند. گروه اول از سختی تهیهی ابزار به خاطر قیمتهای گزاف آن گرفته تا عدم اقبال عمومی به خاطر فراگیر شدن ابزارهای عکاسی مانند گوشیهای همراه و… در میان مردم به سختی گذران امور دارند، ولی در مورد گروه دوم بیشترین چالش را من با در نظر گرفتن جایگاه عکاسی در این گروه میبینم و آن عدم توجه به سواد بصری در میان بعضی از عکاسان به واسطهی تصاویر اغوا کنندهای که دوربینها به صورت مکانیکی ثبت میکنند. متاسفانه اغلب عکاسان جوان بدون تسلط بر مبانی هنر مخصوصاً هنرهای بصری فقط به صورت تجربی وارد دنیای عکاسی میشوند که نتیجهی آن پایین بودن ارزش هنری عکسهای ثبت شده میباشد.
با توجه به اتکای عکس به ویژه عکاسی مستند به عنصر روایت آیا میشود عکس را نوعی داستان کوتاه قلمداد کرد؟
از زمانی که ژسف نیسفور نیپس اولین عکس را ثبت کرد کارکرد تصویر ثبت شدهاش روایت بدون دخل و تصرف از موضوع انتخابی بود و به نوعی تعریفاش از عکاس و عکاسی را ارئه نمود و آن اینکه عکاس کسی است که «عین واقعیت» را بر روی فیلم (و امروزه به صورت فایل دیجیتالی) ضبط میکند تا دیگران هم بتوانند آن «واقعیت» را بیهیچ دستکاری و تغییری به چشم خود ببینند. ولی میزان برداشت و نوع برداشت از آن به میزان حس و برداشت مخاطبش بستگی دارد، منظورم از گفتن این مثال بیان این موضوع است که یک پای ثابت در عکسهای ثبت شده روایت و قصه است ولی با این فرق که شروع قصه با عکاس به عنوان راوی است ولی پایان آن به ذهن مخاطب و برداشتی که از آن داشته بستگی دارد به بیانی دیگر عکس قصهای است که با ذهن مخاطب تکمیل میشود.
آقای رحمتی ممنونم از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
خواهش میکنم. امیدوارم این گفتگو به کارتان بیاید.
عکس:حامد رحمتی
گفتگوی عالیی بود. ممنونم از هر دو طرف گفتگو. معرفی خیلی خوبی هم شده از آقای رحمتی
احسنت. خیلی آموختم. گفتگوهای شما در این چند وقت خیلی کامل و الهامبخشند. دست مریزاد
هم این گفتگو هم گفتگوهای قبلی با اشخاص دیگر مثل رامین سلطانی علیرضا سلطانی و اسکندریون و بیانی و افشار و غیره خیلی خواندنی بودند. لطفا این رویه را ادامه بدهید. موفق باشید.
مرسی حسین آقا جذاب بود
خیلی آموختم. پایا باشید
برادران رحمتی هنرمندند. خیلی جالب بود. سیوال و جواب های عالی با مقدمه بسیار خوب. من ایشان را فقط مدیر میدیدم
براوو. دست مریزاد. عجب گفتگویی
هزار آفرین. به زنجان افتخار میکنم به خاطر شما هنرمندان