آینده ازآنِ ژنتیک است
تز دکترایم، برندهی سال دانشگاه گوتنبرگ شد
گفتگوی اختصاصی موج بیداری با دکتر محمد(رسول) بهلولی، یکی از مقامات ارشد شرکت آسْترازِنِکا
حسین نجاری
کسي چه ميداند که در کورسوي جهاني خاموش و مرموز، معجزهاي در شرف انفجار است تا به يکباره تمام تاريکياش را به آتش بکشد و نور را در گسترهي آن بتاباند. بانکِ بلوغ و برازندگياي که از ذخاير ژنتيکي خويش بيخبر است و نبوغاش در زير غبار غفلتِ موقت، مدفون شده است، گوهري که فرصتي ميطلبد تا نگاهي دوباره به زواياي پنهان خود بيفکند و به کشف حقيقت خويش بپردازد.
دکتر رسول بهلولي، آن کربني که با نيروي درون خويش بدل به الماس شده و از اعماق ناپيداي خود بيرون جهيده است. او از همان سالهاي دور در تقلاي زاده شدن، تمامي هنجارهاي معمول را به هم ميريخت تا انرژي درونياش با فوراني حيرتانگيز بيرون بريزد ولي گويا زمان آن فرا نرسيده بود تا تخم هستي او از درون بشکند و نويد حيات تازهاي را بدهد، تخمي که حياتِ آن با شکستن نيروي بيروني به خطر ميافتاد و تمام آن را تباه مينمود.
کيست که نداند زمان، مسئلهي مهمي است و آن يکي از مولفههاي مهمِ مدرنيته است و نبايد آن را ناديده انگاشت و با دخالت و دستکاري، ارگانيسم و اکولوژي طبيعيِ آن را به هم ريخت. او که در روزگارِ جواني و در پسِ پرسههاي بيحاصل و بطالتي بيعتناپذير، سکهي زرين عمرش را با ولخرجي از دست ميداد، نميدانست اگر آگاهانه از بيراهههاي بازيگوشانه پا پس بکشد، به ديدار آفتاب خواهد رسيد ولي بايد زمان ميگذشت و ساعت بارها مينواخت تا بساط خواب او به هم ميريخت.
او از تبار و عيار آناني است که شکوهِ شکوفايياش را سعدي شيرازي نيازمند آفتاب ميداند: «چون شبنم اوفتاده بُدم پيش آفتاب/ مهرم به جان رسيد و به عيوق بر شدم.» او زماني به آفتاب ميرسد که کوچه پسکوچهها و باغات اطراف شهر را در غياب دوستان به سربازي رفتهاش وا مينهد و گوش خود را به نداي خِردِ خانه و خانواده ميسپارد و به خلق حقيقت خويش بر ميخيزد.
او به سختي و با مکافات، مدرک ديپلماش را در شهر زنجان گرفت و بعد از وقوف به استعداد و ماموريت ذاتي خويش، راهي ارتفاعات قارهي سبز شد و سر از دانشکدهي پزشکي دانشگاه گوتنبرگ (سوئد) در آورد. ماهي سياه کوچولويي که با ضربهاي لطيف در خانه، از خواب بر ميخيزد و هوس دريا کرده و از سنگ و صخره سر زده و از دره رد ميشود تا خود را به آبهاي عظيم و آزاد جهان برساند و اينچنين دست به بازآفريني خويش بزند.
بهلولي ميگويد چنان سر به هوا بودم که خانواده هيچ اميدي به فرداي من نداشت ولي فصل رستن و شکفتن که سر رسد جوانه با ملاطفت سينهي سنگ را ميشکافد و به آفتاب سلامي گرم ميدهد. آري اکسير عشق بر مس رسول افتاد و به او بيتابانه به زر بدل گشت. بهلولي اکنون از مقامات ارشد شرکت داروسازي و زيستفناوري چند مليتي بريتانياييـ سوئدي آسترازنکا است. شرکتي که محصولات دارويي خود را در بيش از 100 کشور جهان عرضه ميکند. از داروهايي که اين شرکت بهصورت عمده توليد ميکند، ميتوان به انواع داروهاي سرطان قلب و عروق و دستگاه گوارش، ضد عفونت، علوم اعصاب، دستگاه تنفسي و ضد التهاب اشاره نمود. شرکت آسترازنکا در سال 1999 از راه ادغام شرکت سوئدي آسترا و شرکت بريتانيايي زنکا تأسيس شد.
اين شرکت در توليد واکسن کوويد 19 نيز پيشگام بود و در نجات جان انسانها نقش موثري داشت. شرکتي که از دسامبر 2020 مراحل کارآزمايي باليني را براي توليد واکسن کوويد19 آغاز کرد و در 30 دسامبر 2020 اين واکسن براي استفاده در برنامه واکسيناسيون بريتانيا مورد تأييد قرار گرفت و واکسيناسيون از 4 ژانويه 2021 با تزريق به برايان پينکر 82 ساله در بريتانيا آغاز شد. اين واکسن در کنار واکسن شرکتهاي ديگر نقش مهمي در خروج از همهگيري کرونا ايفا نموده و در نجات جان انسانها همتي بيمضايقه داشت.
به هر صورت پروفسور رسول بهلولي از هرگونه شهرت و نامداري تن ميزند و چون مولفي متبحر ميخواهد در پس اثر خويش ناپديد گردد و گم گشتن در آن سوي اثر به معناي چشمپوشي از نقش شخصيتِ وجيهالمله است. او به سختي تن به اين گفتوگو داده است، گفتوگويي که در چند روز و چند نوبت انجام شده است. او يک روزي در حين مصاحبه به يکباره گفت: «آقاي نجاري، اسم شما چيه و تا کي بايد شما را آقاي نجاري خطاب کنم؟» گفتم اسم کوچک بنده «حسين» است و او بلافاصله با آن صميميتي دلنشين، مرا به نام کوچکم (حسين آ) صدا کرد و به تکرار مرا مورد لطف و ملاطفت قرار داد. بعد از چند روز که گفتوگوي ما تمام شد از دکتر بهلولي خواستم عکسي از خود براي چاپ در نشريه براي ما بفرستد، او چند عکس از قبل آمادهي خود را برايم فرستاد و من از سرناسازگاري بلند شدم، عکس مد نظرم را از دکتر بهلولي خواستم و او فرداي آن روز از «پوريا پرويزي» ديگر همشهري ما در شرکت آسترازنکا ميخواهد چند عکس با موقعيت و ژستهاي متفاوت بگيرد و براي ما بفرستد. خلاصه دکتر بهلولي نزديک غروب آن روز تعداد 15برايم فرستاد که سه تا از آنها را در اين مصاحبه استفاده کردهايم. حاصل گفتوگوي ما را با پروفسور رسول بهلولي که در اين روزگار يکي از مفاخر شهر و کشور ماست از سر بگيريد:
جناب دکتر از شرکت داروسـازي و زيسـتفناوري بريتانيايي- سوئدي آسْترازِنِکا براي ما بگوييد و اينکه چه شد به اين کمپاني پيوستيد؟
شرکت دارويي «Astra AB» در سالهاي اوليهي تاسيس خود و قبل از اينکه با شرکت دارويي زِنِکا (Zeneca)، ادغام شود از طريق تعدادي از داروهاي مهم کمکهاي قابل توجهي به مراقبتهاي بهداشتي کرد. برخي از داروهاي اوليه که توسط شرکت «Astra AB» اعتبار جهاني پيدا کردند و مورد استقبال و استفاده قرار گرفتند باعث جلب توجه جهاني به اين شرکت داروسازي شد. داروهايي مثل «لوکالانا» يکي از اولين محصولاتي بود که توسط شرکت «Astra AB» در دههي 1920 ميلادي عرضه شد، اين دارو يک بيحس کنندهي موضعي بود که به رسميت شناخته شد و همچنان مورد استفاده قرار ميگيرد. يا داروي زايلوکائين که به نام ليدوکائين نيز شناخته ميشود در سال 1948 معرفي شد. ليدوکائين هم يک بيحس کنندهي موضعي پيشگامانه بود که به طور گسترده در طبابت پزشکي مورد استفاده قرار گرفت و امروز هم جزء اصلي کيتهاي پزشکي در سراسر جهان است. مورد سومي که ميتوانم مطرح کنم داروي اُمِپرازول (Omeprazole) که با نام تجاري «Losec» نيز ارائه ميشود در اواخر دههي 1980 راهاندازي شد، يک مهارکنندهي انقلابي پمپ پروتون بود که «Astra AB» را به عنوان يک بازيگر برجسته در درمانهاي دستگاه گوارش معرفي کرد. اين اولين دارو که در برخي از بازارها با نام «Prilosec» نيز شناخته ميشود، به شکل گستردهاي براي درمان بيماريهايي مانند بيماري ريفلاکس معده (GERD) و زخمهاي معده استفاده ميشد. اين پيشرفتها اساس رشد و تکامل شرکت «Astra AB» را مهيا کرد و به بعد از ادغام با شرکت «Zeneca» تبديل به يک نيروگاه دارويي جهاني با نام آسْترازِنِکا شد.
ادغام اين شرکتهاي دارويي سوئدي و انگلستاني در آوريل سال 1999 موجب شد تا بِرند آسترازنکا به يکي از بزرگترين شرکتهاي داروسازي جهان تبديل شود. هدف از اين ادغام ترکيب نقاط قوت در تحقيق و توسعه، به ويژه در زمينههايي مانند انکولوژي، بيماريهاي قلبي عروقي و تنفسي بود.
در دههي 2000 آسترازنکا بر گسترش سبد خود از طريق تحقيق و توسعه و اکتساب و مشارکت استراتژيک تمرکز کرد. خريدهاي کليدي آن شامل«MedImmune» (بيولوژيکها و واکسنها) در سال 2007 بود. در دههي 2010 با پيشرفتهاي مهم، به ويژه در علوم انکولوژي و قلب و عروق به نوآوري خود ادامه داد. اين شرکت همچنين از داروهاي بيولوژيک با داروهايي مانند «Imfinzi» استقبال کرد. در دههي 2020 به دليل واکسن کوويد-19 خود که با مشارکت دانشگاه آکسفورد ساخته شد، توجه جهاني را به خود جلب نمود. اين شرکت همچنان بر روي انکولوژي، بيماريهاي نادر، قلب و عروق، کليوي و متابوليسم تمرکز دارد. در نهايت بايد بگويم آسترازنکا با تعهد قوي به تحقيق و توسعه در زمينههاي مختلف درماني از مدتها پيش به عنوان يک بازيگر پيشرو در صنعت داروسازي جهاني مطرح است.
جناب دکتر چه شد که شما به اين کمپاني پيوستيد و در حال حاضر چه مسئوليتي در آن داريد؟
براي پاسخ به اين سئوال بايد قدري به عقب برگردم و از سرگذشت سالهاي دور خود بگويم، واقعيت امر اينکه من در برههي نوجواني و جوانيام در زنجان، يکي از دانشآموزان بد مدرسه بودم و تا آنجا که ممکن بود به طور کلي از خير درس و مدرسه بگذرم. البته در مقطع ابتدايي يکي از شاگردان زرنگ مدرسه بودم ولي وارد راهنمايي که شدم به تدريج رابطهام با درس و مدرسه رو به سردي گذاشت تا آنجا که دوم دبيرستان را مردود شدم، سوم را با مکافات قبول شدم و چهارم دبيرستان را هم دو ساله خواندم و به زحمت ديپلم اقتصاد خود را گرفتم.
در آن روزگار بيشتر وقت خودم را با چند دوست بسيار صميميام از جمله مرحوم حسن کاوندي، تقي کاوندي و داييام محسن بهلولي که اين دو عزيز هنوز از بهترين دوستان من هستند در خيابانهاي زنجان ميگذراندم و از آن لذت ميبردم. در ماههاي منتهي به پايان دورهي دبيرستان و فارغالتحصيلي از آن، رفقايم به خدمت سربازي رفتند و اين ماجرا باعث شد تا کوچه و خيابانهاي شهر جذابيتاش را برايم از دست بدهد و در نتيجه بنده، آگاهانه به خانه برگشتم. از اين به بعد بيشتر وقت من در منزل سپري شد. روابط خانوادگي ما از ساليان دور گرماي خاص خودش را داشته و هنوز با همان ريتم پيش ميرود. ما پنج خواهر و برادريم، سه برادر و دو خواهر. برادر بزرگم حسن دانشجوي رشتهي پزشکي در ايتاليا بود و علي هم در ايتاليا داروسازي ميخواند و در حال حاضر دکتر داروساز در تهران است. خواهرم فاطمه هم دوباره در همان کشور ايتاليا روانشناسي ميخواند و خواهر ديگرم مطلق که به همراه خانوادهاش يک کوچه پايينتر از ما زندگي ميکردند و البته يک خواهر مهرباني به نام سارا داشتيم که عواطف و حس همخوني او نسبتِ ناهمخونياش را ناپديد کرده بود، سارا ده سالي از من بزرگتر است و در نهايت خود بنده هم فرزند آخر خانواده بودم و چندان بچهي سر به راهي نيز نبودم.
در خصوص درس و مدرسه و تحصيل پدر و مادرم (پروين بهلولي و مرحوم حسين بهلولي) مشوق اصلي ما بودند و بسيار حمايتمان ميکردند و بنده با حمايت آنها براي تحصيل در خارج از ايران، تصميم به مهاجرت گرفتم و تحصيلات خود را از نقطهي صفر در سوئد آغاز کردم. از اين جهت که مدرک ديپلم با آن وضعيت فجيع کارنامهام به کارم نميآمد و به ناچار همه چيز را از صفر شروع کردم. البته به اين صورت که يک و سال و نيم به صورت فشرده براي اخذ مدرک ديپلم صرف نمودم و موفق شدم در اين کشور ديپلم بگيرم. نمرهي ديپلم ملاک اصلي براي پذيرش در دانشگاه است و نمرهي من 4.2 از عدد 5 بود. اينجا بود که فهميدم براي تحصيل خيلي هم بيمغز نيستم. در دو سه رشته از جمله دندانپزشکي پذيرفته شدم ولي يک رشتهي به ظاهر سادهي علوم آزمايشگاهي را در دانشگاه گوتنبرگ انتخاب کردم تا يک مدرک ليسانس بيدردسر بگيرم. بعد از سه سال، مدرک ليسانس خود را در اين رشته گرفتم. بعد از آن در رشتهي زيستشناسي مولکولي ادامه تحصيل دادم و بعد از دريافت مدرک کارشناسي ارشد، به سمت و سوي ژنتيک رفتم و در اين رشته نيز مدرک فوق ليسانسم را گرفتم. پاياننامهي فوق ليسانس در زمينهي فيزيولوژي ژنتيک بود، آن را به نحو احسن انجام داده و دفاع کردم. بعد از نوشتن پاياننامه، پروفسوري که زير نظرش کار ميکردم پيشنهاد ادامه تحصيل در مقطع دکترا را داد و من هم دنبال اين بودم که کاري براي خودم پيدا کنم. ايشان گفتند تمام هزينههاي تحصيلام را ميپردازند و حتي بيشتر از حقوق معمول يک نفر را برايم ميدهند تا من از ادامهي تحصيل منصرف نشوم. با خودم فکر کردم چرا اين پروفسور و رئيس بخش در ميان اين همه دانشجو براي تحصيلات تکميلي، بنده را انتخاب و تمام هزينههاي کار و زندگي من را ميپردازند. خلاصه اين پيشنهادي بود که رد آن امکانپذير نبود. ناگفته نماند تز دکتراي بنده، برندهي سال در دانشگاه گوتنبرگ شد. از جهتي من در طول دورهي دکترا موفق شدم چندين نشريهي مهم پزشکي منتشر کنم و به يک دانشجوي مشهور تبديل شوم. و نکتهي جالب داستان اين است که من در کوتاه مدت (دو نيم ساله) ميخواستم مدرکي بگيرم و بروم دنبال کار و زندگي خودم ولي چنان به نخ تحصيل و ژنتيک فرو رفتم که پس از12 سال از دانشگاه بيرون آمدم. جالب است بدانيد شهرتم در دانشگاه باعث شد تا چندين پيشنهاد براي کار به عنوان دانشمند ارشد در دانشگاه يا شرکتهاي خصوصي داشته باشم.
همانطور که در مقطع دکتري، من در حال کار و آزمايش بر روي موش آزمايشگاهي براي تحقيفات علمي و شناخت بيماريهاي مختلف و ارزيابي فيزيولوژيکي مدلها بودم، در همان سال (2001) به عنوان دانشمند ارشد، پيشنهادي از آسْترازِنِکا داشتم تا يک مرکز و عملکرد مرتبط براي ارزيابي مدلهاي ژن اصلاح شدهي موش براي آسترازنکا ايجاد کنم. اين پيشنهاد بسيار جذاب بود و به نقطهي شروع کار من در شرکت تبديل شد. در عين حال، ميتوانستم موقعيت خود را در دانشگاه حفظ کنم و به همکاري با آن ادامه داده و تحقيقات جديدم را به طور مستقل انجام دهم. خلاصه بعد از اين همه تلاش و تقلا، امروز بنده مديريت اجرايي يک بخش بزرگ با حدود 70 دانشمند و مسئوليت بيش از 50 پروژه در سال را بر عهده دارم.
جناب دکتر اين شرکت اگر چه چند دههي پيش تاسيس شد ولي از دسامبر 2020 با توليد واکسن کوويد19، در کشور ما بيشتر شناخته شد و واکسن توليدي آن بر سر زبانها افتاد، لطفاً از اعتبار جهاني محصولات اين کمپاني و فرايند ساخت واکسن آسترازنکا براي ما بگوييد.
در واقع آسْترازِنِکا در سال 1913 در شهر سودرتليه (سوئد) تاسيس شد و امروزه بيش از صد سال قدمت دارد. در سئوال قبليتان به تعداد بسيار کمي از محصولات «Astra» اشاره کردم، اما اينها تنها تعدادي از محصولات پزشکي بسيار مهم اين شرکت هستند. واقعيت امر اينکه واکسن کوويد-19 آسترازنکا که با مشارکت دانشگاه آکسفورد ساخته شد، نقش مهمي در مبارزهي جهاني با همهگيري کوويد-19 را ايفا کرد. برخي از جنبههاي کليدي و ويژگيهاي منحصر به فرد آن در نجات جان انسانها را ميتوان اينگونه دسته بندي کرد:
1. دسترسي جهاني: واکسن آسترازنکا در طول همهگيري کرونا به صورت غيرانتفاعي و اقدام بشردوستانه توليد و توزيع شد و آن را به يکي از مقرون به صرفهترين و در دسترسترين واکسنها در سطح جهان تبديل کرد. اين دسترسي به ويژه براي کشورهاي با درآمد کم و متوسط مهم بود و به طور قابل توجهي به توزيع عادلانه واکسن کمک کرد.
2. استقرار سريع: اين يکي از اولين واکسنهايي بود که توسط سازمان بهداشت جهاني( WHO) فهرست استفادهي اضطراري دريافت کرد و امکان توزيع سريع در سراسر جهان را فراهم نمود. توزيع آن توسط ابتکاراتي مانند که هدف آن اطمينان از رسيدن واکسن به مناطق محروم بود، حمايت شد.
3. اثر بخشي: در حالي که آزمايشات باليني ميزان اثربخشي متفاوتي را نشان دادند، واکسن در جلوگيري از بيماري شديد، بستري شدن در بيمارستان و مرگ ناشي از کوويد-19 موثر بود. اين قابليت در کاهش فشار بر سيستمهاي مراقبت سلامت و پيشگيري از مرگ و مير بسيار مهم بود.
4. مزاياي لجستيک: واکسن را ميتوان در دماي يخچال معمولي (2-8 درجه سانتيگراد) نگهداري کرد و تدارکات را در مقايسه با واکسنهايي که نياز به ذخيرهسازي فوق سرد دارند ساده ميکند. اين سهولت ذخيرهسازي و توزيع امکان انتشار گستردهتر و سريعتر را فراهم ميکند.
5. تأثير قابل توجه: تخمين زده ميشود که ميليونها دوز در سراسر جهان تزريق شده است که به کاهش موارد کوويد-19 کمک کرده و با جلوگيري از بيماري شديد و مرگ و مير جان افراد زيادي را نجات داده است.
در حالي که محاسبه ارقام دقيق جانهاي نجات يافته به دليل عوامل مختلف، از جمله شرايط محلي متفاوت و ظرفيتهاي سيستم مراقبتهاي بهداشتي، محاسبه پيچيده است، واکسن کوويد-19 آسترازنکا بدون شک نقش مهمي در تلاشهاي جهاني واکسيناسيون ايفا کرد. استفادهي گسترده از آن به مهار تأثيرگذار همهگيري و تسريع تلاشها براي حفظ سلامتي جمعيت در سراسر جهان کمک کرد.
لطفا از کيفيت ديگر داروهاي ساخت اين کمپاني چند مليتي براي ما بگوييد.
آسترازنکا در طول سالها چندين داروي موفقيتآميز داشته است که تأثيرات قابل توجهي در زمينههاي درماني مربوطه دارند. به عنوان مثال داروي «تاگريسو» براي درمان سرطان ريه سلول غير کوچک که جهشهاي خاصي را در خود جاي داده است، استفاده ميشود. اين يک مهارکنندهي نسل سوم «EGFR» (ميزان تخمين شده تصفيه گلومرولي) است که براي هدف قرار دادن محرکهاي ژنتيکي خاص سرطان طراحي شده است. يا داروي «durvalumab» با نام تجاري ايمفينزي (Imfinzi) يک داروي ايمنيدرماني براي انواع خاصي از سرطانها از جمله سرطان ريه و کارسينوم اوروتليال يا همان کارسينوم انتقالي استفاده ميشود. اين کار با مسدود کردن مسيرPD-L1, در نتيجه افزايش توانايي سيستم ايمني بدن براي حمله به سلولهاي سرطاني را افزايش ميدهد.
يکي ديگر از داروهاي مهم ما در شرکت آسترازنکا داروي «olaparib» با نام تجاري لينپارزا (Lynparza) است. اين دارو نيز که به عنوان درمان نگهدارنده در سرطانهاي پيشرفتهي تخمدان که دچار جهش در ژن BRCA هستند، استفاده ميشود. اين دارو از دستهي بازدارندههاي آنزيمPARP است که در بازسازي دي ان اي نقش دارد. اين دارو در افرادي بهکار ميرود که دچار جهش مادرزادي در ژنهايBRCA1 و BRCA2 هستند و دچار سرطانهاي پستان، تخمدان يا پروستات ميشوند.
يک داروي ديگر ما داروي داپاگليفلوزين (dapagliflozin)است که براي درمان ديابت نوع 2 استفاده ميشود. همچنين براي درمان بزرگسالان مبتلا به نارسايي قلبي و بيماري مزمن کليوي استفاده ميگردد. داپاگليفلوزين يک مهارکنندهي سديم-گلوکز کمکي-2SGLT-2) ) است و با حذف قند از بدن با ادرار عمل ميکند. همينطور قرص تيکاگرلور (ticagrelor) (بريلاووس، بريلينتا) که يک داروي ضد پلاکت است براي کاهش خطر حوادث قلبي عروقي مانند حملات قلبي و سکتهي مغزي در بيماران مبتلا به سندرم حاد کرونري استفاده ميشود. تيکاگرلور همراه با آسپرين با دوز کم براي کمک به پيشگيري از حملهي قلبي و سکتهي مغزي در افرادي با سابقهي بيماري قلبي، سکتهي مغزي يا در معرض خطر ابتلا به بيماري قلبي يا سکتهي مغزي، ديابت، سابقهي حملهي ايسکميک گذرا (TIA) استفاده ميشود. همچنين اين دارو ممکن است از لخته شدن خون پس از برخي جراحيهاي قلب (مانند استنت) جلوگيري کند. خلاصه اينکه تيکاگرلور يک داروي ضد پلاکت است و باعث ميشود خون در بدن شما روان، جريان يابد.
اين داروها تمرکز آسترازنکا بر انکولوژي، بيماريهاي قلبي عروقي، کليوي و متابوليک را برجسته ميکنند و تاکيد استراتژيک آنها بر پزشکي دقيق را منعکس ميکنند. هر يک از اين داروها به دليل رويکرد نوآورانه و تأثير قابل توجه بر نتايج بيمار مورد توجه قرار گرفتهاند.
جناب دکتر با توجه به پيشرفتهاي بسيار سريع که در ساليان اخير در زمينهي علوم مرتبط با داروسازي در دنيا رخ داده، آيندهي صنعت داروسازي را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
آيندهي کشف دارو به سمت تحولاتي پيش ميرود که با چندين روند و فناوري نوظهور هدايت ميشود. برخي از حوزههاي کليدي که اين چشمانداز را شکل ميدهند عبارتند از:
1.هوش مصنوعي و يادگيري ماشين: هوش مصنوعي و يادگيري ماشين به طور فزايندهاي براي پيشبيني تعاملات دارو-تارگت، بهينهسازي ساختار ترکيبات و سادهسازي فرآيند کشف دارو استفاده ميشوند. آنها ميتوانند مجموعه دادههاي بزرگ را تحليل کرده و به شناسايي کانديداي دارويي بالقوه، بسيار سريعتر از روشهاي سنتي کمک کنند. تارگت ميتواند ژن باشد که با بالا پايين کردن ژنتيک آن در آزمايشگاه به نتايج دقيق علمي ميرسيم و بعد از آن کانديداي داروي ديگر ميتواند باشد تا با آن ترکيب شود.
2. پزشکي دقيق: تمرکز بر پزشکي شخصيسازي شده در حال افزايش است، با هدف تنظيم درمانها متناسب با پروفايلهاي ژنتيکي فردي. اين رويکرد احتمالاً اثربخشي را افزايش داده و عوارض جانبي را کاهش ميدهد، زيرا درمانها به طور خاصتر بر ترکيبهاي ژنتيکي منحصر به فرد بيماران هدفگذاري ميشوند.
3. کريسپر و ويرايش ژن: پيشرفتها در فناوريهاي ويرايش ژن، مانند CRISPR-Cas9، امکانات جديدي براي هدفگيري مستقيم علل ژنتيکي بيماريها باز کردهاند. اين ميتواند به درمانهايي منتهي شود که نه تنها تسکيني بلکه بالقوه درماني باشند.
4. بيولوژيکها و درمانهاي پيشرفته: يک تغيير فزاينده به سمت بيولوژيکها، از جمله آنتيباديهاي منونوکلونال، درمانهاي سلولي و درمانهاي مبتني بر RNA در حال رخ دادن است. اين درمانها اغلب مکانيزمهاي عمل نوآورانهتري نسبت به داروهاي معمولي مولکول کوچک ارائه ميدهند.
5.ادغامفناوريهايOmics:ادغام دادههايژنوميک، پروتئوميک، متابولوميک و ترانسکريپتوميک و ساير دادههاي Omics درک مکانيسمهاي بيماري را بهبود بخشيده و به شناسايي اهداف دارويي جديد و بهبود نشانگرهاي زيستي براي پيشرفت بيماري و پاسخ به درمان منجر ميشود.
6. پايداري و شيمي سبز: تأکيد فزايندهاي بر توسعهي دارو به روشهاي پايدار و استفاده از اصول شيمي سبز براي حداقلسازي تأثيرات محيطي است. اين شامل استفاده از منابع تجديدپذير و کاهش ضايعات خطرناک در توليد دارو ميشود. خلاصه اينکه صنعت دارويي نبايد براي محيط زيست مضر بوده و تهديدي براي آن باشد. در يک کلام بايد دوستدار محيط زيست باشد.
7. تحقيقات همکارانه و علم باز: کشف دارو به طور فزايندهاي همکارانه شده است، با همکاري شرکتهاي داروسازي، مؤسسات دانشگاهي و شرکتهاي بيوتکنولوژي براي تسريع در توسعه درمانهاي جديد به طور مرتب تحت چارچوبهاي علم باز عمل ميکند. به طور کلي، آينده کشف دارو با پيشرفتهايي که ميتواند به درمانهاي مؤثرتر، شخصيتر و پايدارتر منجر شود، اميدوارکننده به نظر ميرسد. با اين حال، چالشهايي مانند هزينههاي بالا، موانع مقرراتي و تضمين دسترسي عادلانه به اين درمانهاي جديد همچنان از جنبههاي مهم هستند.
جناب دکتر با توجه به تخصصتان از نقش علم ژنتيک و مهندسي ژنتيک در طراحي و توليد دارو براي ما بگوييد.
ژنتيک نقش حياتياي در کشف و توسعه داروهاي مدرن ايفا ميکند و بر مراحل مختلف اين فرآيند تأثير ميگذارد. برخي از کليديترين نقشهاي ژنتيک را ميتوان اين شکلي دستهبندي کرد:
1. شناسايي و تأييد تارگت: مطالعات ژنتيکي به شناسايي و تأييد اهداف دارويي از طريق آشکارسازي ژنهاي مرتبط با بيماريها کمک ميکنند. درک تنوعات ژنتيکي ميتواند نقاط هدف بالقوه براي مداخله درماني را مشخص کند.
2. فارماکوژنتيک: اين حوزه بررسي ميکند که چگونه تنوعات ژنتيکي بر پاسخ فرد به داروها تأثير ميگذارد. اين امکان را براي توسعه روشهاي پزشکي شخصيسازي شده فراهم ميآورد که درمانها را براساس پروفايلهاي ژنتيکي تنظيم کرده و اثربخشي را بهبود داده و عوارض جانبي را کاهش ميدهد.
3. کشف بايو مارکر(نشانگر زيستي): ژنتيک به شناسايي نشانگرهاي زيستي که ميتوانند وجود، پيشرفت يا پاسخ به درمان بيماريها را مشخص کنند، کمک ميکند. اين بايو مارکرها (نشانگرهاي زيستي) ميتوانند راهنمايي براي توسعهي دارو و بهبود دقت آزمايشات باليني باشند.
4. درک مکانيزمهاي بيماري: ژنتيک به روشن کردن مکانيزمهاي زيربنايي بيماريها کمک ميکند. از طريق مطالعه جهشهاي ژنتيکي و مسيرهاي درگير، پژوهشگران ميتوانند بينشي در مورد پيشرفت بيماري به دست آورند و نقاط مداخله بالقوه را شناسايي کنند.
5. متابوليسم دارو و فارماکوکينتيک: تنوعات ژنتيکي ميتواند بر متابوليسم دارو و فارماکوکينتيک تأثير بگذارد و نحوه جذب، توزيع، متابوليزه و دفع داروها را تحت تأثير قرار دهد. درک اين تنوعات به بهينهسازي دوز دارو و کاهش سميت کمک ميکند.
6. ژن درماني و مهندسي ژنتيک: پيشرفتها در فناوريهاي ويرايش ژن، مانند کريسپر، امکان تغيير مستقيم ژنهاي مسئول شرايط خاص را فراهم ميآورند. اين مسير را براي توسعه ژندرماني و ساير درمانهاي مبتني بر ژنتيک هموار ميسازد.
7. ژنتوميک جمعيتي: مطالعهي تنوع ژنتيکي در ميان جمعيتها به شناسايي عوامل بيماريها و پاسخهاي دارويي کمک ميکند و توسعهي درمانهايي را که بهطور جهاني مؤثرترند هدايت ميکند.
به طور کلي، ژنتيک دقت و اثربخشي کشف و توسعه دارو را افزايش ميدهد و گذار به رويکردهاي درماني شخصيسازي شده و هدفگذاري شدهتر را تسهيل ميکند.با ادامهي پيشرفت فناوريهاي ژنتيکي، نقش آنها در صنعت داروسازي به احتمال زياد گسترش خواهد يافت و فرصتهاي جديدي براي نوآوري و بهبود نتايج بيماران فراهم خواهد کرد.
جناب دکتر در صورت امکان فارماکوژنتيک را به صورت موسع و مبسوط براي ما توضيح دهيد و اينکه تفاوتها و ترکيبات ژنتيکي و به عبارتي فارماکوژنتيک چه نقشي در تجويز دارو ميتواند داشته باشد؟
فارماکوژنتيک مطالعهي چگونگي تأثير تفاوتهاي ژنتيکي افراد بر پاسخ آنها به داروها است. اين شامل چگونگي تأثير تفاوتهاي ژنتيکي بر اثربخشي دارو، عوارض جانبي، متابوليسم و نتايج کلي درمان ميشود. هدف فارماکوژنتيک اين است که با تنظيم نسخههاي دارويي براساس ترکيب ژنتيکي فرد، پزشکي شخصيسازي شده را ميسر کرده و از اين طريق اثر بخشي درماني را بهينه و عوارض جانبي را به حداقل برساند. فارماکوژنتيک بر مطالعهي چگونگي تأثير تنوع ژنتيکي يک فرد بر پاسخ او به داروهاي خاص متمرکز است. با درک اينکه چگونه ژنتيک بر متابوليسم، جذب و اثربخشي دارو تأثير ميگذارد، پزشکان ميتوانند مناسبترين درمان را براي بيمار انتخاب کنند و دوزها را در صورت نياز تنظيم کنند. امروزه فارماکوژنتيک در کشف و توسعه دارو نقش بسيار مهمي دارد و اگر بخواهم به صورت دقيق و جزئي به آن بپردازم بايد بگويم:
1. پزشکي شخصيسازي شده: فارماکوژنتيک در توسعهي پزشکي شخصيسازي شده نقش محوري دارد، جايي که درمانها براساس پروفايل ژنتيکي بيمار سفارشي ميشوند. اين رويکرد به درمانهاي مؤثرتر با عوارض جانبي کمتر منجر شده و نتايج بيماران را بهبود ميبخشد.
2. شناسايي نشانگرهاي ژنتيکي: در طول کشف دارو، فارماکوژنتيک به شناسايي نشانگرهاي ژنتيکي که پيشبيني ميکنند که چه بيماراني بيشتر احتمال دارد به دارو پاسخ دهند يا دچار عوارض جانبي شوند، کمک ميکند. اين اطلاعات به اصلاح انتخاب بيمار در آزمايشات باليني کمک ميکند و احتمال موفقيت آزمايش را افزايش ميدهد.
3. بهينهسازي دوز دارو: مطالعات ژنتيکي تفاوتهاي موجود در آنزيمهاي متابوليزهکننده دارو که بر غلظت داروها در بدن تأثير ميگذارند را شناسايي ميکنند. اين اطلاعات امکان تنظيم دوزهاي دارويي را فراهم ميکند تا سطح درماني بهينهاي براي افراد مختلف فراهم شود.
4. کاهش واکنشهاي جانبي دارويي(ADRs): با درک مستعد بودن ژنتيکي به ADRs، فارماکوژنتيک ميتواند خطر عوارض جانبي را با اجتناب يا تغيير در استفاده از برخي داروها در افراد مستعد کاهش دهد.
5. افزايش اثربخشي دارو: ديدگاههاي فارماکوژنتيکي ميتوانند تغييراتي در طراحي دارو را براي بهبود اثربخشي در جمعيتهاي با زمينههاي ژنتيکي متنوع هدايت کنند.
6. سادهسازي توسعه دارو: با شناسايي عوامل ژنتيکي که پاسخ دارويي را در مراحل اوليهي فرآيند توسعه دارو تحت تأثير قرار ميدهند، شرکتهاي داروسازي ميتوانند آزمايشات باليني بهتر هدفمندتري را طراحي کنند که به کاهش زمان و هزينههاي توسعه کمک ميکند.
7. تأثيرات نظارتي و برچسبگذاري: نهادهاي نظارتي بهطور فزايندهاي اطلاعات فارماکوژنتيکي را در برچسبگذاري داروها لازم ميدانند و اين امر پزشکان را درباره عوامل ژنتيکي که ممکن است پاسخ دارويي را تحت تأثير قرار دهد آگاه ميسازد و به تصميمگيريهاي نسخهنويسي آگاهانهتر امکان ميدهد.
بهطور کلي، فارماکوژنتيک بخشي جداييناپذير از پيشبرد پزشکي دقيق در کشف و توسعه دارو است که به گزينههاي درماني مؤثرتر، ايمنتر و فرديتر ختم ميشود.
جناب دکتر با توجه به اينکه از مديران ارشد يک شرکت داروسازي هستيد لطفاَ براي ما بگوييد چالشهاي يک شرکت داروسازي چه چيزهايي هستند؟
شرکتهاي داروسازي با چندين چالش بزرگ در محيط کنوني روبرو هستند. از جمله ميتوان به اين موارد اشاره کرد:
1. رعايت مقررات و تأييديهها: پيمايش در الزامات پيچيدهي مقرراتي براي کسب تأييديهي داروهاي جديد يک چالش بزرگ است. اين فرآيند ميتواند به طول بيانجامد و هزينهبر باشد و نيازمند راهنماييهاي سختگيرانهاي براي اطمينان از ايمني و اثربخشي است.
2. افزايش هزينههاي تحقيق و توسعه (R&D): هزينههاي تحقيق و توسعه به دليل پيچيدگي توسعهي داروهاي جديد و نرخ بالاي ناکامي تحقيقاتي و تستهاي مکرر در آزمايشات باليني افزايش يافته است. اين امر به شرکتها فشار ميآورد تا بهرهوري سرمايهگذاريهاي تحقيق و توسعه خود را حداکثري کنند.
3. قيمتگذاري و دسترسي به بازار: افزايش نظارت بر قيمتگذاري داروها از سوي دولتها، ارائه دهندگان خدمات درماني و بيماران، خواستار راهحلهاي مقرون به صرفهتر هستند. برقراري تعادل بين نياز به نوآوري با هزينه-اثربخشي و تضمين دسترسي به بازارهاي مختلف يک چالش کليدي است.
4. مالکيت معنوي و انقضاي حق ثبت: بسياري از داروهاي پرفروش با انقضاي حق ثبت روبهرو هستند که به رقابت با داروهاي ژنريک و کاهش درآمد منجر ميشود. حفاظت از مالکيت معنوي و در عين حال تقويت نوآوري براي حفظ سودآوري حياتي است.
5. تابآوري زنجيرهي تأمين: اختلالات جهاني اخير مانند همهگيري کوويد-19 نقاط آسيبپذير در زنجيرههاي تأمين دارو را برجسته کردهاند. اطمينان از وجود زنجيرههاي تأمين مقاوم، انعطافپذير و شفاف براي حفظ دسترسي به دارو ضروري است.
6. تحول ديجيتال: پذيرش فناوريهاي ديجيتال، مانند هوش مصنوعي، دادههاي کلان، و اينترنت اشيا ضروري است تا عمليات را سادهسازي کند، تحليل دادهها را بهبود بخشد، و تعامل با بيماران را تقويت کند. شرکتها با چالش هماهنگسازي اين فناوريها بهطور مؤثر و ايمن روبهرو هستند.
7. تحول در چشمانداز درماني: تغيير بهسوي پزشکي شخصيسازي شده، مراقبتهاي مبتني بر ارزش و رويکردهاي متمرکز بر بيمار نيازمند تطبيق مدلهاي کسبوکار شرکتهاي داروسازي و همکاري با طيف گستردهتري از سهامداران خدمات درماني است.
8. تغييرات مقرراتي و جهانيسازي: تفاوت در محيطهاي مقرراتي ميان کشورها پيچيدگي عمليات جهاني را افزايش ميدهد. شرکتها بايد چابک باشند و از مقررات و استانداردهاي جديد آگاه باشند تا رقابتي باقي بمانند.
9. اعتماد عمومي و اعتبار: ايجاد و حفظ اعتماد با عموم مردم بسيار حياتي است، به خصوص در سايه بحثها پيرامون قيمتگذاري و ايمني دارو. شفافيت، رويههاي اخلاقي، و ارتباطات مؤثر براي حفظ اعتبار ضروري هستند.
مقابله با اين چالشها نيازمند برنامهريزي استراتژيک، نوآوري و همکاري در سراسر صنعت و با شرکاي خارجي است.
چه پيشرفتي در توليد داروهاي سرطاني و ديگر بيماريهاي صعبالعلاج در سالهاي اخير کردهايد؟
آسترازنکا چندين داروي اميدوارکننده در زمينهي سرطان شناسي در دست توسعه دارد. با اين حال، لطفاً توجه داشته باشيد که ممکن است اطلاعات من پس از تاريخ مشخص شده بهروز نباشد. برخي از داروهاي برجستهي سرطاني را که در حال توسعه هستند، ميتوانم به اين شکل عنوان کنم:
1.داتوپوتاماب دروکستکان: يک ترکيب آنتيبادي-دارو(ADC) که براي درمان انواع مختلف سرطانها از جمله سرطان پستان و سرطان ريه غير سلولي کوچک (NSCLC) در حال تحقيق است. اين دارو بهطور مشترک با دايئيچي سانکيو توسعه مييابد.
2. انهرتو (تراستوزوماب دروکستکان): اين ADC براي چندين سرطان با بيان HER2 مورد ارزيابي قرار ميگيرد که کاربردهاي آن را فراتر از سرطان پستان، مانند سرطان معده و سرطان کولورکتال گسترش ميدهد. اين دارو نيز بهطور مشترک با دايئيچي سانکيو توسعه مييابد.
3. ساوليتينيب: يک مهارکنندهي MET که براي درمان NSCLC و ديگر تومورهاي ناشي از MET در حال تحقيق است. اين دارو بهصورت مشترک با HUTCHMED توسعه مييابد.
4. ترمليموماب: يک آنتيبادي مونوکلونال که هدف آن CTLA-4 است و در ترکيب با ساير درمانها مانند ايمفينزي (دوروالوماب) براي درمان انواع سرطانها، از جمله سرطان کبد و ريه در حال بررسي است.
5. کاپيوازرتيب:يک مهارکنندهي AKT که در ترکيب با درمانهاي ديگر براي سرطان پستان و احتمالاً ساير تومورهاي جامد در حال مطالعه است.
نهايت امر اينکه خط لوله تحقيقاتي آسترازنکا به طور مستمر در حال پيشرفت است و تحقيقات و آزمايشات باليني مداوم با هدف معرفي درمانهاي جديد و مؤثر سرطانشناسي به بازار انجام ميشود. براي دريافت اطلاعات بهروزتر از خط لولهي آنها، بررسي ارتباطات رسمي آسترازنکا و انتشارات اخير ميتواند مفيد باشد.
لطفا از جديدترين و آخرين ساخت داروهاي مهم خود تا به امروز خود به ما بگوييد. چه خبر جديد و مهمي در زمينهي پزشکي و دارويي داريد؟
آسترازنکا در حال کار بر روي چندين داروي اميدوارکننده است که انتظار ميرود بهزودي وارد بازار شوند. اگرچه نميتوانم اطلاعات زمان واقعي ارائه دهم به دليل محدوديت زماني دانش، اما به برخي از حوزهها و پيشرفتهاي بالقوه که شرکت بر روي آنها تمرکز کرده است اشاره ميکنم:
1. سرطانشناسي: آسترازنکا به صورت فعال در حال توسعهي درمانهاي جديد سرطان، از جمله درمانهاي هدفگذاري شده و ايمونوتراپيها است. آنها در حال تمرکز بر گسترش استفاده از داروهاي فعلي مانند انهرتو و داتوپوتاماب دروکستکان در انواع مختلف سرطان و کاوش براي اهداف مولکولي جديد هستند.
2. قلبي عروقي، کليه و متابوليک(CVRM): شرکت در حال کاوش براي درمانهاي جديدي براي مقابله با نارسايي قلبي، بيماريهاي مزمن کليه و اختلالات متابوليکي است. آنها در حال کار بر روي گسترش نشانههاي فارکسيکا و توسعهي درمانهاي نسل بعدي در اين حوزهها هستند.
3. تنفسي و ايمونولوژي: آسترازنکا به بهبود درمانها براي آسم، بيماري مزمن انسدادي ريه (COPD) و شرايط خود ايمني ادامه ميدهد. آنها در حال بررسي بيولوژيکها و مولکولهاي کوچک جديد براي بهبود مديريت بيماري و کيفيت زندگي بيماران هستند.
4. بيماريهاي نادر: پس از تصاحب شرکتهاي داروسازي الکسيون، آسترازنکا در حال سرمايهگذاري در توسعهي درمانهايي براي بيماريهاي نادر، بهويژه آنهايي که سيستمهاي ايمني و متابوليکي را تحت تأثير قرار ميدهند، است.
براي اطلاعات بهروزتر در مورد خط لوله تحقيقاتي آسترازنکا و معرفي محصولات آينده، بهتر است به اعلاميههاي رسمي يا جلسات مختصر سرمايهگذاران آنها مراجعه کنيد.
به نظر شما در يک مرکز درماني نيروي انساني مجرب مهمتر است يا تجهيزات پيشرفته؟
اهميت منابع انساني با تجربه در مقابل تجهيزات پيشرفته در يک مرکز پزشکي ميتواند به چندين عامل بستگي داشته باشد و ايدهآل آن است که بين اين دو تعادل برقرار شود. چگونگي کمک هر يک از نيروي انساني مجرب را ميتوان اينگونه صورت بندي کرد:
1. تخصص و قضاوت: متخصصان پزشکي با تجربه، شامل پزشکان، پرستاران و تکنسينها، مهارتها و قضاوت کلينيکي بيقيمتي به ارمغان ميآورند که براي تشخيص دقيق، درمان مؤثر و مراقبت از بيماران بسيار مهم هستند.
2. تعامل بيمار-پزشک: ارائهدهندگان خدمات درماني ماهر مراقبت و ارتباط همدلانهاي با بيماران ارائه ميدهند که براي ايجاد اعتماد، درک نيازهاي بيمار و بهبود پذيرش درمان ضروري هستند.
3. حل مسئله: متخصصان آموزشديده ميتوانند چالشهاي غيرمنتظره در مراقبتهاي پزشکي را مديريت کرده و با تخصص و تجربه خود به سرعت به موقعيتها واکنش نشان دهند.
4. آموزش و راهنمايي: کارکنان با تجربه ميتوانند پرسنل تازهکار را آموزش داده و راهنمايي کنند، کمک به حفظ استاندارد بالاي مراقبت و اطمينان از انتقال دانش درون مؤسسه کنند.
و اما تجهيزات پيشرفته نيز که يکي از سرمايههاي بسيار مهم مراکز درماني هستند داراي اهميت غيرقابل انکاري است از جمله ميتوانم بگويم:
1. دقت تشخيصي: تجهيزات تشخيصي با کيفيت بالاي پيشرفته ميتوانند دقت و سرعت در تشخيص حالات پزشکي را افزايش دهند و منجر به نتايج درماني بهتر شوند.
2. درمان کارآمد: تجهيزات پيشرفته ميتوانند روند پيچيده را تسهيل کنند، زمانهاي بهبود را کاهش دهند و به طور کلي کارآيي درمان پزشکي را افزايش دهند.
3. درمانهاي نوآورانه: دسترسي به فناوريهاي نوين امکان استفاده از جديدترين درمانها و روشهاي درماني را فراهم ميکند و نتايج بيماران را در مواردي که روشهاي سنتي ممکن است کمتر مؤثر باشند، بهبود ميبخشد.
4. مديريت دادهها: تجهيزات مدرن اغلب با قابليتهاي ديجيتال براي جمعآوري، مديريت و تحليل دادهها بهصورت کارآمد مجهزند که ميتواند از تصميمگيري بهتر پشتيباني کند.
نهايت امر اينکه هر دو مقوله چه در بخش درمان و پزشکي و چه در هر بخش ديگري حائز اهميت خاصي هستند. به عبارتي هم منابع انساني باتجربه و هم تجهيزات پيشرفته براي ارائهي خدمات درماني با کيفيت بالا يک سرمايهي حياتي هستند. متخصصان باتجربه براي بهکارگيري دانش باليني و مراقبت مؤثر از بيماران نعمت بينظيري هستند، از طرفي تجهيزات پيشرفته نيز قابليتهاي تشخيصي و درماني را بهبود ميبخشند و داراي اهميت ممتازي هستند. نتايج بهينهي درماني اغلب با همراهي منابع انساني ماهر و بهترين فناوريهاي موجود به دست ميآيند، به طوري که هر کدام به تکميل و تقويت ديگري کمک ميکنند.
جناب دکتر روابط علميتان با چهرههاي سرشناس پزشکي زنجان در داخل و خارج از ايران چگونه است؟
در داخل ايران با دکتر عليرضا بيگلري ارتباط منظمي داريم. عليرضا از دوستان ديرين و بسيار شيرين بنده است. او حقيقتاً يک پزشک و انسان فوقالعادهاي است که دغدغهي ژنتيکي، دانش پزشکي و پيشرفت علمي کشور را دارد. با عليرضا، سر ساخت واکسن ايراني مشورت و همفکري مستمري داشتيم و او براي نجات هموطنانمان و در کنار نگه داشتن آنها از خطر مرگ و مير در اثر ويروس کويد 19 تلاشهاي زيادي کرد.
در بيرون از ايران نيز با پسر داييهايم روابط خيلي خوبي داريم. پدرام بهلولي زنجاني يک نخبهي تمام عيار است که در تگزاس مطب دندانپزشکي دارد. هر وقت با او صحبت ميکنم خودم را هيچ ميبينم. او دکتراي ژنتيک خود را از دانشگاه کلمبيا گرفته و حقيقتاً يک نخبهي بينظير است و در کنار آن دندانپزشک معتبري است و مطب دانپزشکي او آوازهاي در امريکا دارد. بهنام بهلولي زنجاني نيز جراح فک و صورت در کشور کانادا است و اسم و رسمي به هم زده و براي خودش اعتباري دارد.
در اينجا نيز [شرکت داروسازي آسترازنکا] با پوريا پرويزي (برادرزادهي پروفسور جواد پرويزي) که دکتراي هوش مصنوعي و ماشين لرنينگ از دانشگاه ادينبورو [اسکاتلند] دارد، نزديک به يک سال و نيم است همکار شدهايم.
با توجه به تحريمهاي تحميلي عليه کشور ايران آيا توليدات دارويي آن شرکت در اين شرايط تحريم به داروخانههاي داخلي ما ميرسد. چه کاري در اين موقعيت از دست شما بر ميآيد. آيا راهکاري وجود دارد که بشود مشکلات موجود را بدون دردسر و گرفتاري حل کرد؟
آسترازنکا هيچ کاري با تحريم ندارد، هدف اصلي اين شرکت فقط نجات جان انسانهاست. ما تعداد 45 نفر نيروي همکار در ايران داريم که محصولات آسترازنکا را در آنجا پخش ميکنند. آسترازنکا دو اصل اساسي دارد: 1.دانش به هر کجا که بخواهد تو را ببرد بايد به آنجا بروي 2. اولويت با بيماران است. بنابراين داروهاي آسترازنکا بدون هيچ محدوديت و ممنوعيتي براي همهي کشورهاي جهان ارسال ميشود و تلاش ميکند مشکلات بيماران را در جاي جاي جهان حل کند، مخصوصاً اين که اين شرکت توجه ويژهاي به کشورهاي محروم دارد تا بتواند در کاهش مشکلات آنها نقشآفريني کند.
جناب دکتر سخن آخرتان. چه پيام و سخني براي همشهريان و هموطنان خود داريد؟
من 40 سال پيش از ايران آمدم به سوئد و هر وقت هم به ايران ميآيم مستقيم ميروم به زنجان و تمام سفرم را در زنجان سپري ميکنم. من عاشق زنجان و کوچه پسکوچههاي اين شهرم. زنجان را با کارخانه کبريت و اين نماد تاريخِ معاصرش به ياد دارم. به ياد دارم که عصرهاي آن سالهاي جواني، فوجِ سارها با قيل و قال و هياهو بر فراز درختهاي محوطهي آن در هم ميپيچيدند و بزم عصرگاهي روزانه داشتند. [به ترکي ميگويد]: «سيغيرچينلار پوهره ويرارديلار» آقا يه چيزي بگويم و خيالتان را راحت کنم؛ زنجانيها آدمهاي کمنظير و با معرفتي هستند. باور کنيد من زنجان را با هيچ جاي جهان عوض نميکنم. خاطرم از عطر و بوي شهر، معطر ميشود و دلم همچنان به عشق زنجان ميتپد، از کوچه باغها و کوه و درخت و گل و گياهش روحيه ميگيرم. زنجان حقيقتاً نخبگان زيادي دارد، حيف که فرصت شکوفايي براي آنها چندان فراهم نيست. هرازگاهي که به زنجان ميآيم اوقاتم را با خانواده و دوستان ديرينم مي گذرانم، مخصوصاً با محسن بهلولي، تقي کاوندي، سجاد رضوي و عليرضا منصوري و… جمع ميشويم و آنها به شوخي ميگويند: رسول ميگن تو پروفسور شدي اما بهت نميآد! همهاش دروغه، آخه به قيافهات نميآد.[پروفسور را پيروفسور ادا ميکند و با خنده، تمام جمله را به لهجهي لاتي تلفظ ميکند] خاطرات مذهبي شيريني دارم، خاطراتي که از حضور در مسجد و دستههاي عزادراي و سينهزني و زنجيرزني دارم، هرگز فراموشام نميشود و من هر روز به ياد اين شهر مادرزاديام هستم و براي اين شهر و همشهريانم آرزوي سلامتي و سربلندي دارم.
این رسانه در نوع خود دانشنامه است. بسیار جذاب بود. سپاسگزارم
زنجان چه پدیدههایی داشته. ماشالله به شما که این چهره ها را پیدا می کنید و میشناسانید. لذت بردم. خیلی خیلی ممنونم
گفتگو کننده و نویسنده متن خودش دست کمی از این شخصیتهای معتبر نداره. قلم فوقالعادهای دارند. یک ساعت تمام وقت گذاشتم برای این مصاحبه خواندنی. عاللی بود خسته نباشید.
20 واقعا 20 درود بر شما و موج بیداری همیشه پیشرو. استفاده کردم و افتخار
عجیب بود فکر نمی کردم در آسترازنکا دو تا زنجانی آن هم به این قشنگی باشند. کارتان درجه 1 بود. دست شما درد نکنه
موج بیداری از همان شمارههای اولیهاش یک رسانه ی متفاوت و مغزدار بود. بر شما میبالیم. چهره های ناب فقط در موج بیداری پیداست
دکتر بهلولی فرد دانا و توانایی بوده اند افتخارآمیز بود. ممنونم موج بیداری نشینهای فرهیخته.
اطلاعات خیلی خوبی دادهاید. بهره فراوان بردم. یک دنیا ممنون
بینظیر بود. نمیدانستم چنین نخبگانی داریم. چه قدر نگاه فاخری به زنجان و ایران دارند