گفتگو با جمال رحمتی، کارتونیست
حسین نجاری
کاریکاتور ریشهی ایتالیایی دارد و منشعب شده از واژهی «کاریکاتورا» و از فعل «کاریکاره» به معنی «بار کردن»
مشتق شدهاست.این اسم و رسم تعریف روشنی دارد و به طراحی از روی ســوژهی مشخص بهویژه چهرهی افراد به صورت دفرمه واغراقآمیزِ همراه با حفظ ویژگیهای ظاهری فرد و تلفیق با مایههایی از طنز اطلاق میشود. به عبارتی طنـز و تخیـل و اغــراق، بنمایههای اصلی هنر کاریکاتورمحسوب میشوند و کاریکاتور اگر چه که ممکن است سرگرم کننده و خندهدار به نظر آید اما حامل مفاهیم و پیامهای مهم و معناداری اسـت. بنابراین کاریکاتـور ابـزار موثـری برای انتـقادات و انتـقال پیامهای طعنهآمیز و اعتراضـات عمـومی اسـت. در عیـن حـال کارتون نیز طـراحی از کاراکتـری تخیلی اسـت که با هدف داسـتانگویی و سرگـرمی خلق شـده اسـت. میتوان کارتون انسـانها، حیـوانات و هر چیـز دیگر را کشید. کارتونیست به مدد قوهی تخیل خود مرزهای واقعیت را به شکل هنرمندانهای به هم میریزد و کاراکترهایی تخیلی و تحسینبرانگیزی خلق میکند. به هر صورت این هر دو هنــر ابزارهای ارزندهای برای بیان مفاهیماند و یکی از هنرمندان معاصـر ما در این زمینه و زمانه جـمال رحمـتی اسـت که کارنامـهی پر و پیمانی در دنیای کارتون و کاریکاتور دارد.
جـمال از سـه دهه پیش آثار خـود را در عرصهی رسانههای معتبر کشور عرضه نموده و سهم بهسزایی در بخش کارتن رسانههای معاصر ما دارد. او هنرمندی خلاق و منتقد و پرکار است که همواره در صحنهی آفرینشگری و در جبههی هنر انتقادی حضور قدرتمندی دارد و نقش خلاقانه و آزادیخواهانهی خود را برای نیل به اهداف انسانی آرمانی ایفا میکند. جمال جوایز کثیری از جشنوارههای جهانی دارد که اشاره به آنها مجالی دیگر و لیستی مطول میطلبد. این هنرمند علاوه بر دنیای تخیلی و فکاهی کارتن و کاریکاتور در زمینهی انیمیشنسازی و فیلم کوتاه نیز کار کرده و پروژههای متعددی در دست اجرا و در برنامههای آیندهی خود دارد. او تنها یک اقلیم از هفت اقلیمِ زاینده و پرحاصل برادران رحمتی است که مناظر و محتوای جذابی را به روی دیدگان و شیفتگان عرصهی هنر و آفرینشگری گشوده است. گفتوگوی ما را با جمال از سر بگیرید که جان بیجمال جانان میل جهان ندارد:
آقای رحمتی سوژهیابی و ایدهپردازی چه اندازه در کارتون مهماند، از اهمیت سوژهیابی و ایدهپردازی در آن برای ما بگویید و اینکه آیا میتوان گفت ایدهپردازی سکوی پرش سوژههای ماست؟
یک کارتونیست ابتدا باید نگاه و تحلیلی از دنیایی که در آن زیست میکند داشته باشد، سپس آن را در قالب یک اثر خلق نماید. فرایند تبدیل این نگاه و تحلیل به یک ایدهی قابل اجرا، سوژهیابی و ایدهپردازی است. به زبان سادهتر با ایده پردازی شما تصمیم میگیرید که حرفتان را چگونه بزنید برای همین بسیار مرحلهی مهمی است. شاید سوژهیابی و ایدهپردازی را بتوان به تلاش برای طراحی یک ساختمان تشبیه کرد که منتج به یک نقشهی کامل و دقیق می شود و میدانیم که ساختمان بدون نقشه هیچ است. این که ایدهپردازی را به سکوی پرتاب آثار کارتونی تشبیه کردید به نظرم توصیف درستی است اما میشود عکس این مساله را هم فرض کرد. آثار بسیاری به واسطهی نوع ایدهپردازی شان سقوط میکنند.
به نظر شما یک کارتون خوب به لحاظ ایدهپردازی و تکنیک و اجرا باید واجد چه ویژگیهایی باشد؟
ذهن آدمها فارغ از مرزبندی های رایج در همه جای جهان به یک شکل عمل می کند و همین باعث می شود تا وقتی یک طراح به موضوعی فکر می کند سوژهی نهایی او با سوژهی فرد دیگری در یک جغرافیای دیگر مشابه باشد برای همین رسیدن به شناختی که باعث شود تا کمتر سوژههایتان تکراری باشد اولین شرط است. بحث بعدی این است که از مسائل واضح و بدیهی حرف نزنید مگر این که نگاهی متفاوت به آن داشته باشید . مسالهی بسیار مهم دیگر هم این که دارای تحلیلی معقول و منطقی و همین طور بدیع از جهان و اتفاقهای داخل آن باشید. در واقع این باعث خواهد شد تا شما در محتوا هم نگاه مخصوص خودتان را داشته باشید .
در اجرا هم اولین مساله تطبیق سبک و فضای بصری با محتوا است. برای من زاویه دید، ترکیببندی فرمی، ترکیب بندی رنگی، نحوهی طراحی فضا و مواردی از این دست در اجرا مهم است.
جناب رحمتی تا دو دهه قبل از واژهی کاریکاتور به شکل کلی برای تعریف آنچه که امروزه کارتون و کاریکاتور مینامیم استفاده میشد.چه شد که لفظ کارتون هم رایج شد.اصولاً تفاوت این دو در چیست؟
بله کاریکاتور به اشتباه همهی آن چه را که با محوریت طنز اجرا میشد مورد خطاب قرار میداد. بعدها و به مرور آن گونه شد که در دنیا رایج است. به طور کلی آثار طنزآمیز موضوعی را کارتون میگوییم و آثار چهرهی اغراق آمیز را هم کاریکاتور .
بارها دیدهایم که انتشار یک کارتون و کاریکاتور در روزنـامه و مجـلهای واکنشهای جهانی داشته و بلــوایی در دنیـــا به پا کرده است. این میـزان تاثیرگذاری از کجا ناشی میشود؟
کارتون و کاریکاتور هنر انسان مدرن است. به تعبیری دیگر هنری است سازگار با شرایط زیست انسانی که فرصت چندانی برای مطالعه و دیدن ندارد. کارتون و کاریکاتور در چند ثانیه با مخاطب ارتباط می گیرند و گاه این ارتباط به واسطهی بهره بردن از ظرایف ایدهپردازی و جذابیتهای بصری، بسیار موثر هم هست. از طرفی کارتون و کاریکاتور به دور از چاپلوسی و تعاریف اغراق آمیز و مدح از افراد، آنها را زیر ذره بین نقد میبرد و این آن چیزی است که به مذاق مخاطب امروزی بیشتر خوش میآید. از طرفی کارتون و کاریکاتور زبان بین المللی است. انسانها با هر زبان و نژاد و فرهنگ با این هنر ارتبـاط میگیرند و شـاید این بزرگترین خصیصهی کارتون وکاریکاتور باشدکه باعث تاثیرجهانی آن میشود.
محتوا در انواع دسته بندی کارتون چه تفاوتی دارد؟
اگر بخواهیم به شکل ساده از آن صـحبت کنـیم باید بگویم که آثار یا طنزاند که الویت در آنها خنده است که نوع شدیدتر آن هزل و هجو است، یا جدیاند که الویت در این آثار فکر طنز سیاه یا طنز تلخ و گزنده است و یا دسته سوم گروتسکاند و حس هایی مانند ترس و وهم و مواردی از این دست را با خود دارند. در کل هنر کارتون بسیار دامنهی گستردهای دارد که در آن هم کسی مثل موردیلو جا میشود و هم طراحی مثل اردشیر محصص که این دو با این که هیچ خصیصهی مشترکی باهم ندارند اما هر دو را میشود و می توان کارتونیست نامید .
تخیـل و اغــراق و طنـز از ویژگیهای کارتون، کاریکـاتور، انیمیـشن و حتی شعر نیز هستند اين هنرها چه نسبتی باهم دارند و در حـالت کلـی عموماً کـدام یک در انجـام ماموریتهای اجتماعی، سیاسی موفقتر عمل میکند. میدانم این سـئوالم از دقـت لازم برخــوردار نیـست ولی بالاخره سـئوالی اسـت که پرسیده شد؟
به نظرم هنرها در ذات خودشان مشترکند و اگر هنرمندی بتواند به اسکلت بندی آثار یک رشته هنری پی ببرد متوجه می شود که قواعد اولیه و زیربنایی هنرها مشترکاند. از این رو باید اینها را از جنبه های دیگر دید. من فکر میکنم همهی اینها میتوانند تاثیر مهمی بر روی مخاطب بگذارند اما برخی که تصویری ترند شاید موثرتر باشند در عین حال که پیزی مثل یک اثر انیمیشنی از قابلیت حرکت و صدا نیز بهرهمند است و این جذابیت بیشتری به آن میدهد اما با این حال این یک حکم کلی نمیتواند باشد.
مواجههی کارتون وکاریکاتور با ساطور سانسور چگونه است، آیا گریز رندانهای از تنگنای آن داردیا در غایت امر درزیر سلطهی آن نیمسوز شده وعقیم میماند؟
همواره و در بیشتر جوامع، قدرت حاکم از مدح و ستایش کنان بیشتر خوشش میآید اما کارتونیست که کارش فرسنگها با مدح فاصله دارد، همواره زیر بار سنگین سانسـور بوده اسـت اما به عنوان فردی که چند دهه در مطبوعات کشور بوده میگویم که سانسور فقط میتواند گفتن حرف را سختتر کند اما نمیتواند مانع آن شود. سانسور مانند فیلتر کردن اینترنت است . همه حتی وضع کنندگان قانون فیلترینگ از همه پلتفرم های فیلترشده استفاده می کنند اما این کار را با سختی و پرد اخت هزینههای بیشتر میکنند. این هم از طنزهای بسیار بزرگ روزگار است. این را هم بگویم که تا یک دهه قبل میشد سانسور کرد اما فکر میکنم در شرایط فعلی هیچ سانسور را نمی توان با موفقیت اعـمال کرد. در واقع سانـسور در عصر هوش مصنوعی یک جور کلاه سر خود گذاشتن است. برای پی بردن به صحت این حرف کافی است شما بخواهید به چیزی دسترسی داشته باشید، برای همهی ممنوعیتها راهی هست پس سانسور کار ناممکنی است .
آیا فضای سانسور میتواند موجب خلاقیت بیشتر هنرمند شود، چون مبتذلترین نوع هنر مستقیمگویی و بیان صریح منـظور است که اغلب در جـوامع باز بروز مییابد حـال آن که سلـطهی سانسـور و موانع ایجـاد شده از ناحیـهی قدرتهای حاکـم احتـمالا موجب بلوغ و خلاقیت بیشـتر هنرمنـدان برای برون رفت از این تنگناهای ملالآور شود، اگر چه بنده در ستایش سانسور حرفی نمیزنم و میدانم که آن ابلهانه است ولی احتمالاً سانسور میتواند منجر به ایهام و و استعاره و استهزا و مجاز و غیره شود، آیا شما چنین نظری را میپذیرید یا نظر دیگری دارید.
میشود این طور پاسخ داد که ابتذال در جوامع بسته و باز هر دو خواهان دارد. در واقع این یک انتخاب است که شما به عنوان یک هنرمند چگونه حرف بزنید اما گاهی به شما میگویند که برای حرف زدن موانعی وجود دارد و وارد هر حیطه ای نمیتوانید بشوید و در مورد هر کسی نمی توانید حرف بزنید. با این که وجود محدویتهایی که هنرمند خواهان آن نیست، دست او را می بندد اما اگر بگوییم که این باعث خلاقیت میشود به شکلی امر سانسور را تایید کردهایم. هنرمند خلاق راهی برای گفتن حرف پیدا میکند اما گاه این حرف در زمانی که باید زده شود درک و دریافت نمیشود برای همین میشود گفت که هنرمند گرفتار سانسور ناچار به خلاقیت است و البته که ناچاری خوب نیست. محدودیتی که هنرمند برای رسیدن به شکلی از بیان، برای خود اعمال میکند با محدودیتی که در آن گرفتار است تفاوت بسیار دارد. بحث جبر و اختیار است .
آیا کارتون به همهی نیازهای روحی و خواستههای درونی شما پاسخ میدهد یا به خاطر عدم دسترسی به اقناع درونی وارد حوزهی آفرینشـگری در عرصهی انیمیشن و فیـلم شدهاید؟ از کارهای خود در این موارد بیشتر به ما بگویید.
بحث عدم دسترسی و نارسایی نیست. در مورد من بیش فعالی است. از نظر من کسالتآور است که تا پایان عمرم کارتونیست و کاریکاتوریست باشم . نگاه من به این امر این است که باید به علایق خودم توجه کنم و سعی کنم آن را عملی کنم. کارهای زیادی در حال انجام دارم اما تا عملی شدنشان ترجیح میدهم چراغ خاموش حرکت کنم.
لازم دیدم تشکر کنم. بحث خوبی داشته اید.
لذت بردم ممنون
امیدوارم این گفتگوها همیشگی باشد. بارک الله