ابراهیم گلستان درگذشت
حسین نجاری
این سرزمین به باغ بیدرخت بدل میشود آقای گلستان! تا نگاه میکنی صفوف سفر است و رد پای مسافر در معابر روزگار. این خاک به توبره کشیده شده از سوی کهنهباوران نوکیسه، خالیتر از همیشه میشود و چندی است چراغ ما، خانهی دیگری را میافروزد و ما نیز به تدریج در کنج کلبههای تاریک خویش میپوسیم. حالا که شما نیز مرزهای خاکی را در آن سوی آبها درنوردیدهاید دلمان بیشتر میگیرد!
آقای گلستان! اگر چه جای جای این کرهی خاکی خانهی انسان است، و چه فرقی میکند در کدام گوشهی آن نغمه سر دهی، همین که عشق بورزی و داستان زندگی را سعادتمندانه بکاوی کافی است و حاشا که روحهای جهانی پشت مرزها نمیمانند. با این همه، جنبش روزافزون عزیمت از خانه و کاشانه، از گرمای خورشید این آب و خاک میکاهد و آفتابگردانها که به عشق آفتاب سر از خواب بر میدارند و به سماع بر میخیزند اینک سر به گریبان خود فرو برده و در سوگ آب و خاک میمویند!
آقای گلستان شما سالها پیش رفتهاید و امروز نهضت عظیم هجرت، برج و باروی این دشت دهشتناک را چه هولناک میلرزاند و آنکه دستش به دهانش میرسد خیز بر میدارد و به دوردستها میرود و ما که دستمان فقط به گلویمان میرسد زیر بقعهی ترکخوردهی این خاک هر روز صد بار میمیریم… و حسرتا که این یک تراژدی ژنریک است.
به هر صورت آقای گلستان با همهی عصیان و گردنفرازیاش به سرزمین ناشناخته رفته و دستاش از زندگی کوتاه است اما او در عمارت آثارش زنده است و در محاصرهی مخاطبانش با ساز و دهل پیش میرود و گدازههای آتشفشانیاش همچنان بر سر مرده و زنده میبارد.
او پنجاه سال پیش بساطاش را جمع کرد و به دل غار تاریک خویش پناه برد و درهای پشت سرش را یکی پس از دیگری بست اما هراز چند گاهی کسی پیدا میشد و به خلوت او راه مییافت و از هزار توی آن غار تاریک خبری میآورد، ما نیز که کشتهی دیدنِ جنگ و جدالایم از اینکه او همچنان در اعماق غار خود میغرد شادمان میشدیم.
با اینکه او در نیمهی حیات خود از کارگاه آفرینشگریاش خارج شد و هرگز بر آن بازنگشت ولی مدام در مرکز معرکهی ادبیات و هنر، نفسکش میطلبید و کلامش چون ساچمههای سربی بر تن و جان هر کس و ناکسی مینشست.
او به جز مصاحبه و اظهار نظرهای جنجالی، نیمهی دوم عمرش را در خاموشی به سر برد و دست به خلق اثر خاصی نزد و جامعهی ادبی و روشنفکری ما نیز در داوری عمومی خود علت این خاموشی را انهدام ناگهانی عشق عصیانگری میدانند که به یکباره زبانه کشید و خاکستر شد. آنها هیچ گزارهی دیگری را در این باره ملحوظ نمیدارند اما اینکه هر درختی خاک مرغوب خود را دارد و در خاک خاص خویش میبالد گزارهی باور ناپذیری نیست و چه بسیار بزرگانی که دور از زادگاه و آوردگاه خویش ناکام ماندهاند.
ذهن گلستان در انگلستان یائسه شد و درخت پربار او در میانهی حیات خود طرواتش را از دست داد و به خشکی گرایید. او در موقعیتی بهتر میتوانست نیمهی دوم حیات خود را مرتفعتر بسازد و نه تنها آثار درخشانی در زبان فارسی که از قضا آثاری به زبان انگلیسی بیافریند ولی دریغا که نویسندگان ایرانی در زندان زبان فارسی گرفتارند و به فضاهای جهانی نمیانديشند که اگر چنین بود آنها که توانش را داشتند به آفرینش آثار درخوری به زبان انگلیسی مبادرت میکردند و مادامی که نویسندهی ایرانی تا فراسوی مرزهای زبانی نیاندیشد ره به جایی نخواهد برد. میلان کوندرا در مورد کافکا میگوید اگر او به جای زبان آلمانی به چک مینوشت، هیچ وقت کافکا نمیشد و این گزارهی دقیق و درخور تاملی است. بنا بر این رشتههای عصبی، ادبی گلستان، تنها به تار و پود زبان فارسی متصل بود و بیرون از این آناتومی، هویتی نداشت.
او معمولا به درستی زمین و زمان را به چالش میکشد ولی خود نیز گامی فراتر نمینهد و به ساحت جهانی وارد نمیشود تا بخت خود را در این عرصهی عظیم بیازماید.
زیست و ژست اشرافی او نیز یادآور موقعیت و دیدگاه نویسندگان بزرگی چون شارل بودلر، ادگار آلنپو است و حتی نوعی نگاه اریستوکراتیک نیچه و خوزه اورتگا ایگاست و… را دارد ولی با چنین منش و بینشی در صحنهی زبان فارسی میماند و تلاشی برای پیوستن به فضای گستردهتری نمیکند. چنین انتظاری از چهرهای چون گلستان توقع نابجایی نیست. زیرا که او با نیرومندی و بلندپروازی وارد وادی هنر و ادبیات شد و اگر با همان قدرت پیش میرفت به موقعیتهای ویژهای دست مییافت و حیف که حواشی و خاموشی چنین مجالی را از او ربود و این زیان اندکی نیست!
او از چهرههای بزرگ و تاثیرگذار ماست
و تاثیر کلی نوشتههایش بر مخاطب بسیار بیشتر از تکتک صفحاتی است که او نوشته است، او جبههی تازه و تپندهای را گشود ولی به حد توانش نتاخت و دریغا که این ظرفیت و انرژی الهامبخش از مرزهای زبانی ما فراتر نرفت!
آفتابگردانها در سوگ گلستان

ابراهیم گلستان
More Stories
دغدغهام گرهگشایی از مشکلات عرصهی فرهنگی است
اکران فیلم مستند «گردو بر درخت مانده است»
آیین رونمایی کتاب «زنان زنجان و انقلاب ۵۷» برگزار شد